کد مطلب:223725 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:118

تحمیس از استاد حاج شیخ عبدالصاحب
ترجمه از غلام رضا دبران

فی مدح الامام علی بن موسی الرضا علیه السلام

و الأصل لابی نواس



خضت من زاخر البلاغة بحرا

فاصطفی منه ثاقب الفكر درا



بحر زخار بلاغت را شدن غواص دار

لطف طبعم در شهواری از آن كرد اختیار



ثم لما نظمت فی المدح شعرا

(قلیل لی انت اشعر الناس طرا)



رشته نظمش كشیدم تا بمدح آرم نثار

گفته شد كای تو بشعر اندر فرید روزگار



(فی المعانی و فی الكلام النبیه)

در معانی بی بدیلی در سخن بس نامدار



لك نظم یزهو كعقد جمان

قد حوی من بلاغة و بیان



نظم تو گوئی بصفوت لؤلؤ لالاستی

در بلاغت كان گوهر در بیان دریاستی



اوحد فی القریض مالك ثان

(لك من جوهر الكلام معان)



طوطی طبعت بشكر خوارگی یكتاستی

مر كلامت را معانی گوهری والاستی



(تثمر الدر فی یدی مجتنیه)

هر كه چید از آن بدستش در و گوهر داد بار



انت رصعت تاجه تجنیسا

بمعان تهز فیها النفوسا



طبع تو گوهر بر افشانده است بر تاج سخن

گوهر معنی كه دحد آرد چو بگشائی دهن





[ صفحه 138]





فلذا صرت للبیان رئیسا

(فلما ذاتركت مدح بن موسی)



در بیان گشتی سر آمد زین سبب در انجمن

پس چرا مدحی نگوئی زابن موسی بوالحسن



(و الخصال التی تجمعن فیه)

باسجایائی كه بخشیده است وی را كردگار



هو من صفوة اباة كرام

خصتهم ربهم با علی مقام



ناپذیرنده ی ستم باشد ز پاكان كرام

هم بیفزود ایزد ایشان را چنین جاه و مقام



كان جبریل عندهم كغلام

(قلت لااستطیع مدح امام)



جبرئیل این خاندان را باشدی همچو غلام

گفتمش من كی توانم گفت مدح آن امام



(كان جبریل خادما لابیه)

آنكه جبریلش پدر را باشدی خدمتگزار



تهران صبح شنبه یازدهم ذی العقده الحرام 1374

میلاد حضرت رضا علیه آلاف التحیه و الثناء

مطابق 34/4/10

غلامرضا دبران

مأمون باو احسنت گفت و مطابق آنچه بسایر شعرا داده بود بابونواس داد ابوالحسن محمد بن یحیی فارسی می گوید یكروز ابونواس علی بن موسی الرضا علیه السلام را در حالیكه از نزد مأمون بیرون می آمد دید باو نزدیك شد و عرض كرد یابن رسول الله من اشعاری برای شما گفته ام دوست دارم بشنوید حضرت رضا علیه السلام فرمود هان بگو - ابونواس شروع كرد بخواندن این اشعار



[ صفحه 139]





مطهرون نقیات ثیابهم

تجری الصلوة علیهم اینما ذكروا



من لم یكن علویا حین تنسبه

فماله من قدیم الدهر مفتخر



فالله لما یری خلقا فاتقنه

صفاكم و اصطفیكم ایها البشر



فانتم الملاء الاعلی و عندكم

ام الكتاب و ما جاءت به السور



آنگاه امام فرمودند آن ابیات گذشته را هم بایستی كه بمن بدهی و بغلامش روكرد فرمود از نفقات ما چیزی داری گفت سیصد دینار فرمود بابونواس بده و از او عذر خواست كه بیش از این راهی ندارد.

یكروز دیگر ابونواس با چند نفر می گذشت از دور سواری با ابهت و سطوت پیدا شد هر كس چیزی گفت و كسی را معرفی كرد تا ابونواس گفت باید علی بن موسی الرضا علیه السلام باشد زیرا بروی نسیم جان پروری از طرف آن به مشام جان برسد و همین شعر انشاد كرد. [1] .


[1] عيون اخبار ص 281.